اندکی صبر می کنی بانــو ! تا به پیدایش جهان برسیم؟
اندکی صبر می کنی بانــو ! تا به پیدایش جهان برسیم؟
لحظه ها را دوباره برگردیم ،به بهشت و خدایمان برسیم
فرصتی می دهی به خاطره ها تا به پیش از وقـــوع برگردند؟
می شود سیب سرخ برداری تا به یک نقطه همزمان برسیم
غیر ممکن که نیست بانو جان می شود با خدا معامله کرد!؟
این زمین منتظر نشسته که ما، با گناهی از آسمان برسیم
با تمسخر نگو که این رویاست ، دل سپردن به حرف هم خوبست
واژه ها مثل یک غــــــــزل شده اند تا به تصویری از بیان برسیم
فال و فنجان قهوه ی حوا ، آدمیت به این زمین بخشید
ما برای هم آفریده شدیم پس نباید به دیگران برسیم
هی بهانه نیار بــــــاور کــــن طالعت از ازل به نــــــــــام من است
در کدام آیه این نوشته شده؟ " ما به هم سرد و نیمه جان برسیم"
بیستون را نمی کنم بانو ، کوه بین من و تو خاطره هاست
باید از نـــــو دوباره زاده شویم تا به دریای بیکران برسیم
من کنار تـو از همان اول ، خبری از سوار و رفتن نیست
می شود با طراوت دستت ما به پایان این خزان برسیم
نظرات شما عزیزان: